کد ثانیه شمار

بهار 1387 - عروج
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عروج

Messages:

Daily we open our inbox & read messages sent by friends; but how many times Do we open Quran & read messages sent by GOD? If u love GOD please send this to other one.


+نوشته شده در یکشنبه 87/3/26ساعت 2:42 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) |



زبان شکر، سستی کرد محصول فراهم را
و آخر آسمان واپس گرفت از ما همین کم را
در این گندم‌، نمی‌دانم کدام ابلیس مخفی شد
که قابیل مجسّم کرد فرزندان آدم را
من این فصل تباهی را از آن هنگام حس کردم‌
که مسجد نیز پنهان کرد در خویش ابن‌ملجم را
و سقّایان این امّت ـ خداشان تشنه‌کُش سازد ـ
بر اسماعیل و هاجر نیز بستند آب زمزم را
جدا کردند دست از شانه‌های ما همان قومی‌
که می‌بستیم روزی شانه‌های زخمی هم را
به جُرم هفت‌خوان قربانی نامردمی گشتن‌...
نکُشت این چاه‌، ننگ آن برادر کُشت‌، رستم را
......................
محمد کاظم کاظمی

+نوشته شده در پنج شنبه 87/3/23ساعت 12:5 صبحتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) |





+نوشته شده در پنج شنبه 87/2/12ساعت 8:12 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) |



 

….

Question:

I"am white,I"am round but not always around.Sometimes I"am half sometimes I"am whole sometimes a slice of me

is all you"ll know. Sometimes I"am light,sometimes I"am dark,sometimes I"am both? Everybody wants to walk on me But only a happy few ever have.---.what am I ?

….


+نوشته شده در سه شنبه 87/2/3ساعت 12:30 صبحتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) |



کرسی زمستانی

باز هم- صحبت فرداست قرار ماها

باز هم- خیر ندیدیم از این فرداها

چقدر پای همین وعده­ی تو پیر شدند

جگر" مادرها" موی سر" باباها"

سیزده قرن گذشته همه‌اش فردا بود

پس چه شد آمدنِ آن نفر فرداها

سیزده قرن نفسهای زمین پر شده از

"پسر فاطمه" ها ای" پسر زهرا"ها

سیزده قرن، تو آنجایی و ما اینجائیم

چه کنم راه به آنجا ببرند اینجاها

خُب بگوئید بمیرید اگر قسمت نیست

دیدن یک نفر از ... یک نفر از آقاها

باز کرسی زمستانی ما گرم نشد

باز هم سرد گذشتند،‌ شب یلداها

علی­اکبر لطیفیان


+نوشته شده در جمعه 87/1/30ساعت 1:4 صبحتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) |



به خرابات روم بهر نگهداری دل

تا بر پیر کنم شکوه ز بیماری دل
دل شب و روز بسوزد ز غم عشق بتان

من بسازم به غم و رنج و گرفتاری دل

خواب هرگز نکند آنکه دلش بیدار است

ما شبی صبح نکردیم به بیداری دل

اشک من سرخ و رخم زرد شد و موی سپید

روز من گشت چو شب بهر سیه کاری دل

هرچه کردیم علاج دل بیمار نشد

تنگ شد حوصله از دست پرستاری دل

چه زیان ها که نمودم ز ره دلخواهی

چه ملامت که کشیدم به هواداری دل

ای فنا چاره دردی نتوان کرد مگر

اشک خونین و دعای سحر و زاری دل

ملا علی همدانی ( رضوان الله تعالی علیه )


+نوشته شده در شنبه 87/1/24ساعت 10:4 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) |



انتظار مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

ایام بگذرانم در انتظار مهدی
قدر و دخان بخوانم در انتظار مهدی
ای که مرا بخوانی تخفی الصدور دانی
هر دم بود فغانم در انتظار مهدی
دستی به سرگذارم دستی به سینه دارم
الغوث و الامانم در انتظار مهدی
ابر کرم بباران بر کوی سربداران
بر کف گرفته جانم در انتظار مهدی
در بین هر مناجات با وعده ملاقات
ساعات بگذرانم در انتظار مهدی
شب تا سحر بسوزم دیده به در بدوزم
چون شمع نیمه جانم در انتظار مهدی
جمعه به جمعه نالم ناله برد مجالم
یاسین و ندبه خوانم در انتظار مهدی
من نذر صبح نورم وقف شب ظهورم
زنده اگر بمانم در انتظار مهدی
هر لحظه دارم امید بینم جمال خورشید
مانند سایبانم در انتظار مهدی
دانی که اهل دردم شب گرد و کوچه گردم
هر سو سری کشانم در انتظار مهدی
باشد گواه صبرم چشمان پر ز ابرم
وین اشک خونفشانم در انتظار مهدی
با سوره تبارک در این مه مبارک
همچون فرشتگانم در انتظار مهدی
گر قلب خسته دارم شمشیر بسته دارم
پیرم ولی جوانم در انتظار مهدی
ای پیک هر شب من لبیک بر لب من
این است ارمغانم در انتظار مهدی
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیـة والنصر واجعلنا من خیر انصاره واعوانه والمستشهدین بین یدیه

 


+نوشته شده در جمعه 87/1/23ساعت 12:38 صبحتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) |



گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟
شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟

پر می زند دلم به هوای غزل، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟

گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟

تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگهای سبزِِ سرآغاز سال کو؟

رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند
حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟
زنده یاد قیصر امین پور


+نوشته شده در چهارشنبه 87/1/21ساعت 12:53 صبحتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) |



سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولى دل به پائیز نسپرده ایم
چو گلدان خالى لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود، ما دیده ایم
اگر خون دل بود، ما خورده ایم
اگر دل دلیل است، آورده ایم
اگر داغ شرط است، ما برده ایم
اگر دشنه دشمنان، گردنیم
اگر خنجر دوستان، گرده ایم
گواهى بخواهید، اینک گواه
همین زخم هایى که نشمرده ایم!
دلى سر بلند و سرى سر به زیر
از این دست عمرى به سر برده ایم
زنده یاد قیصر امین پور


+نوشته شده در چهارشنبه 87/1/21ساعت 12:51 صبحتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) |



خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری

لحظه های کاغذی را، روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی،زندگی های اداری

آفتاب زرد و غمگین ، پله های رو به پایین
سقفهای سرد و سنگین ، آسمانهای اجاری

با نگاهی سر شکسته،چشمهایی پینه بسته
خسته از درهای بسته، خسته از چشم انتظاری

صندلی های خمیده،میزهای صف کشیده
خنده های لب پریده ، گریه های اختیاری

عصر جدول های خالی، پارک های این حوالی
پرسه های بی خیالی، نیمکت های خماری

رو نوشت روزها را،روی هم سنجاق کردم:
شنبه های بی پناهی ، جمعه های بی قراری

عاقبت پرونده ام را،با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی ، باد خواهد برد باری

روی میز خالی من، صفحه ی باز حوادث
در ستون تسلیتها ، نامی از ما یادگاری

 

(برگرفته از گزیده  اشعار قیصرامین پور/ انتشارات مروارید)


+نوشته شده در چهارشنبه 87/1/21ساعت 12:49 صبحتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) |



   1   2      >